لطیفه

ساخت وبلاگ
لطیفه

پیش بینی

پسری به داروخانه می رود و به دارو فروش می گوید: دارویی برای تسکین درد بدهید.

دارو فروش می پرسد: کجایت درد می کند؟

پسر با ناراحتی جواب می دهد: هنوز هیچ جا، ولی پدرم مشغول خواندن نامه ای است که مدیر مدرسه درباره من نوشته است. 

کار پردردسر

اولی: برخلاف همه مردم که عقیده دارند، پول درآوردن مشکل و خرج کردنش آسونه، دوست من عقیده دارد که پول درآوردن آسان ولی خرج کردنش مشکل است.

دومی: دوست تو مگه چه کاره است؟

 اولی: اسکناس تقلبی چاپ می کند!

 اشتها

فقیر به ثروتمند: کجا تشریف می برید؟

ثروتمند: قدم می زنم تا اشتها پیدا کنم. شما کجا می روید؟

فقیر: من اشتها دارم، قدم می زنم تا خوراکی پیدا کنم.

 دعا

شخص بیماری 500 تومن به گدا داد و گفت: این را بگیر و برای سلامتی من دعا کن.

 گدا نگاهی به سر و روی شخص کرد و گفت: رنگ و رویت خیلی پریده، فکر نمی کنم 500 تومن دعا دردت را دوا کند.

دندان

مورچه اولی: چگونه می توان دندان های مورچه را شمرد؟

دومی: این که کاری ندارد. مورچه را قلقلک می دهیم، وقتی خنده اش گرفت، دندان هایش را می شماریم.

شمارش

دیوانه ای لب چاهی نشسته بود و مدام می گفت: «هفت، هفت...» شخصی که از آن جا می گذشت جلو آمد و به او گفت: چیه؟ چرا همش می گویی هفت، هفت؟ که ناگهان دیوانه او را به درون چاه انداخت و گفت:«هشت، هشت، هشت...!»

حاضر جوابی

مردی که بیماری گواتر داشت، سوار اتوبوس شد. بچه ای زل زل به او نگاه می کرد. بالاخره حوصله مرد سر رفت و گفت: اگر باز هم مرا نگاه کنی می خورمت ها!

بچه جواب داد: اول اون یکی را که خورده ای قورت بده تا بعد نوبت من برسد.

دلیل سرعت

افسر راهنمایی: آقای راننده شما پنج نفر را سوار کردی آن وقت با این سرعت هم حرکت می کنی؟

راننده تاکسی: جناب سروان اگر زود به مقصد نرسم، می ترسم آن سه نفری که توی صندوق عقب هستند خفه بشوند!!!

نعل اسب

اولی: من یک نعل اسب پیدا کردم.

دومی: چه خوب! می دانی چه معنایی دارد؟

اولی: بله، معنی اش این است که یک اسب یکی از کفش هایش را گم کرده است.

رضایت

اولی: از ماشینت راضی هستی؟

دومی: خودم نه، ولی مکانیکم خیلی. شغل مجرمی را به زندان انداختند. مدیر زندان به او گفت: این جا یک زندان نمونه است. ما به هر زندانی همان کار را می دهیم که بیرون از زندان داشته است. تو چه کاره بودی؟

زندانی پاسخ داد: من نگهبان در ورودی بوده ام!  

[email protected]

تهیه: علیرضا نوابی_ تنظیم: فهیمه امرالله

شبکه کودک و نوجوان تبیان 

لطیفه

شیر فروشی هر روز برای مغازه ای شیر تازه می آورد. ...

سخنان لطیف

در تاریخ آورده اند که روزی پیامبر(ص)، مسلمانان را برای شرکت در جهاد، فرا خواندند. در پی مردان رزمنده، دوازده کودک نیز به راه افتادند ....

سخنان بزرگان درباره شادی

اگر بخواهی برای تمامِ شادمانی هایی که داری تشکّر کنی، دیگر وقتی برای گله گذاری نخواهی داشت. ...

کودک و نوجوان...
ما را در سایت کودک و نوجوان دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : فرومی koddak بازدید : 185 تاريخ : يکشنبه 26 ارديبهشت 1395 ساعت: 6:20