پس گردو کو؟

ساخت وبلاگ

پس گردو کو؟

یک روزکانگیکانگورو و سنجابک کنار رودخانه بازی می کردند. ظهر شد. کانگی شکمش را گرفت و گفت: آی! گرسنه ام. این جا درخت میوه نیست.

پس گردو کو؟
پس گردو کو؟سنجابک کمی فکر کرد و جواب داد: کنار رودخانه که نَه. ولی از پارسال من یک گردو کنار یک سنگ سفید قایم کرده ام. نزدیک است. بدو برویم گردو بخوریم.
پس گردو کو؟سنجابک و کانگی رفتند و سنگ سفید را پیدا کردند، اما گردو را پیدا نکردند.
به جایش یک درخت کوچولو آن جا بود. کانگی پرسید: پس گردو کو؟
پس گردو کو؟سنجابک جواب داد: نمی دانم شاید کسی آن را برداشته. عیبی ندارد. بیا برویم پایین رودخانه. من دو سال پیش بادام آن جا قایم کرده ام.

فهیمه امرالله -کیهان بچه ها

مار زنگی

یک روز گرم تابستان، خانم مار زنگی از خواب بیدارشد. دمش را تکان داد و راه افتاد تا برود و کمی گردش کند...

آرایشگاه

یکی بود یکی نبود یه دختر کوچولویی بود که هیچ وقت موهاش و شونه نمی کرد و نا مرتب بود تا این که...

مامان من کجاست

اردک تا چشم هاش و باز کرد دنبال مامانش گشت از خودش پرسید: مامان من کجاست؟ اردک کوچولو تصمیم گرفت خودش بره و مامانش و پیدا کنه،...

کودک و نوجوان...
ما را در سایت کودک و نوجوان دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : فرومی koddak بازدید : 153 تاريخ : شنبه 16 مرداد 1395 ساعت: 4:09