میخ میخی

ساخت وبلاگ

یه نیمکت چوبی تو پارک بود، ولی میخ میخی. هرکه میخ هایش را می دید می گفت:وای میخ!

میخ میخی

بعد هم می رفت. هیچ وقت هیچ کس روی نیمکت میخ میخی، نمی نشست.

یک روز میخ میخی با خودش گفت: هی وای وای می کنند و می روند. پس من به چه دردی می خورم؟ بعد داد زد کمک کمک!

میخ میخی
کلاغ بیا ،گنجشک بیا، یه فکری بکنین به حال این میخ های من. کلاغ آمد، گنجشک آمد. همه آمدند و میخ ها را نوک زدند ولی میخ های میخ میخی تکون نخوردند و همان جا ماندند. کلاغ و گنجشک ها گفتند: همین است که هست میخ میخی.
باید با میخ هایت بسازی و همه پر زدند و رفتند خانه هایشان. میخ میخی گفت :نه من نمی خواهم دیگه وای وای بشنوم. پاشد و پرسان پرسان رفت خانه کسی که ساخته بودش و پیدا کرد.

داد کشید: آی تو که میز می سازی میز و نیمکت می سازی! اگه راست می گی خودت و نشون بده ببینم کی هستی؟ نجار بیرون آمد و گفت: بفرمایید اینم من، من نجارم بله میز و صندلی هم می سازم. کاری داری با من؟

میخ میخی گفت: دست شما درد نکنه.همه میز ها را صاف می سازی، صوف می سازی، پس چرا ما را هم چین می سازی؟ و میخ هایش را نشان داد.

نجار دو دستی زد تو سرش و گفت: وای چشمم ندیده! غصه نخور الان درستت می کنم و چکش زد و میخ ها را یکی یکی سر جاش فرو کرد. نیمکت خوش حال شد و گفت: دست شما درد نکنه. یه ذره بشین خستگیت در بشه.

 بعد هم رفت تو پارک و دیگر به جای وای وای همیشه به به شنید.

میخ میخی

کانال کودک و نوجوان تبیان

[email protected]

شهرزاد فراهانی-روزهای زندگی

شتر لنگ

روزی روزگاری در یک بیابان شتری زندگی می کرد که با شترهای دیگر فرق داشت. فرق او این بود که لنگ لنگان راه می رفت...

پسرک بازیگوش

ا پسر بچه ای با سرعت شروع به دویدن کرد واز آن جا فرار کردو...

خرگوش ابری

خرگوشک قصه ما توی جنگل یه شیشه در بسته پیدا کرد شیشه را برداشت و چیز بسیار عجیبی دید و...

کودک و نوجوان...
ما را در سایت کودک و نوجوان دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : فرومی koddak بازدید : 302 تاريخ : يکشنبه 24 مرداد 1395 ساعت: 8:19